بسته های حمایتی تا بسته های حکایتی
بسته های حمایتی تا بسته های حکایتی
ما را به خیر تو امید نیست شر مرسان
حکایت ما مردم دست و پا بسته ایران در قرنطینه , مانند آن ظریفی است که به دیه دزدان وارد شد و امیر امر کرد که
لباس از او بر گرفتند و رهایش کردند . سگان در
پی او شدند . خواست سنگی بردارد یخ زده بود . گفت عجب حرام زاده مردمانی هستند ،
سنگ را بسته و سگ را رها کرده اند . امیر دزدان
بشنید و بر وی شفقت آورد . لباس هایش بدادند ،
امیر گفت از من چیزی بخواه . گفت ؛ ما را به خیر تو امید نیست شر مرسان . حال نیک با حسرت به دنیا بنگرید . برخورد حکومتها در دنیا با مردم در حال قرنطینه
چگونه است ، و ما در ایران چه حال و روزی
داریم . درآمدمان به صفر رسیده ، مایحتاج
اولیه برای زنده ماندن را خودمان باید تهیه
کنیم ، این در حالی است که بسیار کسان
باید اجاره پرداخت کنند و اکنون نمی توانند .
مردم برای یک لقمه نان هر روز و هرساعت
سطل های زباله را می کاوند .
کرونا در کل کشور به برکت وجود مسئولان
نالایق پخش شده و دیر نیست
که مردم نان خالی هم برای خوردن نداشته
باشند ، در تمام کشورهای درگیر کرونا حقوق و امکانات
دارو ، درمان و غذا به مردم کشورشان می رسانند ولی در کمال تاسف در کشور ما حتی از جیب مردم در حال قرنطینه و نگران هم دزدی می کنند ، برای مثال بسته اینترنت می خریم ، اولا قیمت که چندین برابر شده ، و بسته
یک ماهه که قبل از خانه نشینی حد اقل پانزده روز استفاده می شد دو روزه تمام می شود ،
اگر چه این شعر را منتسب به فردوسی می دانند
ولی حال ما بهتر از این نیست ، گمانم که شه نانوا زاده است ،،،،،،
بهای لب نان به من داده است ،
از شاطر و نان و نانوا و ابراهیم شاطر که اولین و
بزرگترین پیک ایران قدیم بود که شب و روز راه می رفت ، و حتی در کویر در حال خواب هم راه می پیمود و پیغام یا خبر را می رسانید .
در زمان صفویه و قاجاریه شاطر دوانی رسم بود
و هر کس در یک روز هفتاد و دو کیلومتر راه می پیمود ، مانند امتحان ورودی به جرگه شاطران دربار در می آمد .
اکنون حال و روز مردم ایران با چهل و پنج هزار
تومان یارانه ، و وام یک میلیون تومانی سرپرست خانوار ، و تقسیط آن با همان یارانه چهل و پنج هزار تومان ، مثل این است که امکانات پست و رسانه و اینترنت را به کنج پستو
و داخل یخدان بگذاریم و کارمان را با ابراهیم شاطر راه بیندازیم و از کویر دنیا در حال خواب بگذریم .
کاروان رفت و ما در خواب و بیابان در پیش ،،،
هوشنگ مرادی بیست و نهم مرداد ماه ۱۳۹۹
خیلی ممنون آقای مرادی مجد. و امیدوارم موفق باشین.
آقای مرادی باید بگم با اینکه متن حالت داستان کوتاه نداشت ولی زیبا بود و حرف درست
کلمهها و شعر هایی که استفاده میکنین خیلی پرمایه هستن، هر چند نظر منم اینه اگه قالبش رو داستانی تر بکنید خوانندگان بیشتر جذب خواهند شد.
ولی حرف حساب میزنید
خسته نباشید
سلام بانوی گرامی ؛شما جان کلام من هستی و وقتی داستانی را می نویسم ، یا بهتر بگویم متنی که شاید داستان بشود یا نه ، من برمیگردم تا نظر جان کلام را جویا شویم. خوشحالم که هستی و سپاس که وقت می گذاری . موفق باشی
شما بزرگوارید آقای مرادی، منم مشتاقانه دنبال کننده داستانهای پرمایهی شما هستم🌺🌺
سلام خسته نباشید. شاید بیشتر شبیه یک مطلب انتقادی بود تا داستان. مطلب انتقادی که با داستان نسبتا کوتاهی شروع شده بود. اما جدای از این قلم سنگینی دارین و خواننده احساس می کنه به نثر قدیم اشنایی زیادی دارین. و شاید به اون سبک می نویسین. شاید اگه داستان اولش کمی ساده تر بود. درک و مقایسه اش راحت تر میشد. البته این شاید نظر منه و اینطور نباشه وخیلی موفق باشین
سپاسگزارم که خوندین و نظر می دهید ، این داستان سعدی هست و خیلی هم ساده نوشته شده ، البته من با دوستان که شوخی می کنم ، می گم ، من صد سالمه و صد تا شاه هم یادم میاد . شما هم درست حدس نزدید و من سالمند ترین فرد صد داستان هستم ، با شصت و سه سال سن .
اسم ندارین و خودتان را معرفی نکرده اید
پیروز باشید و تندرست
ببخش اشتباه تایپ شد ه
شما درست حدس زدید من مسنترین هستم
سلام آقای مرادی مجد. چه قدر جالب. و من چه قدر خوشحالم از اینکه داستان شما رو خوندم. و شما به نظر من پاسخ دادید🙏🙏 و چه قدر شما فعال هستید.این رو از انبوه داستان هاتون میشه فهمید.و حتما داستان هاتون رو میخونم. و اینکه من زهرا پورلباف هستم. و کوچیک شما ۱۷ سالمه. و امیدوارم خیلی خیلی موفق باشین.
البته فک کنم شما دلنوشته ی منو خوندید ونظر دادید و این باعث خوشحالیه بعضی از.داستان هاتون رو که به صورت متن میزاشتین
میخوندم.
اما در مورد سن فکر می کردم یه فرد سی و چند ساله باشه که این سبک می نویسه و قلم سنگینی داره.
سلام دوست من ،یه نکته خیلی جالب این هست که پیوند دوستی بین جوانترین و مسن ترین نویسنده صد داستان شکل می گیره و این زیباست ، موفق باشی بانوی جوان