قرنطینه
افتاده ام روی فرشی که تا امروز ۲۳۴۵ گل قرمز و ۴۳۶ گل آبی دارد
بالایش زنی در حال رقص است و مردی برایش دل میبرد.
تکیه داده ام به پشتی قرمز کاشان که ۳۰۶ گل بنفش دارد .
صدای مادر را میشنوم که به پدر قرص میدهد .
من افتاده ام اینجا
آسمان ابری است
شارژ گوشی ام آلارم میزند .
مادر رادیو روشن میکند .
موج اف ام
خبر از قرنطینه میدهد.
قرنطینه چشمهای تو…
باز نمیبینمت
باز باید بشمارم .
این بار گل های پرده اتاق مادر را
من افتاده ام اینجا ، کتابها روی هم تلنبارشده، مداهای رنگی تراشیده نشده .
اتاق تاریک است
پدر سرفه میکند .
دلم میخاست بغلش کنم .
هنوز سفره هفت سین پهن است . ماهی قرمز ندارد . سنجد و سمنو را خورده اند .
مادر موج رادیو را عوض میکند . خواننده میخواند « چاره ای کو بهتر از دیوانگی »
هجوم خیال راحتم نمیگذارد .
روی گل های فرش چشمهایت را میکشم .
ابروان هشتت را…
با مداد ها رنگت میکنم.
خواننده باز میخواند.صدایش مخملی است . گرفته . درست شبیه آسمان .
افتاده ام اینجا
اما میدانم یک روز تمام میشود .
حوصله اش سر میرود از ما و میرود.
کرونا باید بداند هر چیزی تاریخ مصرفی دارد .
جز دوست داشتن تو که تاریخش نه تمام میشود نه انقضا دارد.
میرود و من باز بغل میکنم پدر را .
یک روز رادیو موج اف ام خبر از ازادی و رهایی میدهد .
زنان روی قالی باز میرقصدند و مردانشان دلبری میکنند.
قرنطینه تمام میشود . دوباره آسمات آبی میشود .
و من باز چشمهایت را خواهم دید .
خیلی زیبا بود.
خیلی دوست داشتم.
لحن نرم و روانی داشت.
کوتاه و روان و شیرین😍